بـــﮧ ســـیــــم آخــــر ..
ســـآز مــــے زنـــــم امـشـَــب
بــــﮧ کـــورـے چـشـــم دنیــــا
کـــــﮧ ســــــآز مـخـــآلــف مـے زنــَــد
بـــآ مــَـن ! !
بــعـد بــهـش اس بــدی بــگـی کــجـایـی؟
بــگـه تــو قــلـبـتـم...
مــدرسـه ام بــی نـتـیجـه مــی مـانـد...
چــرا رفــت...
تو که میدانستی با چه اشتیاقی...خودم را قسمت میکنم
پس چرا ...زودتر از تکه تکه شدنم...جوابم نکردی...برای
خداحافظی ...خیلی دیر بود...خیلی دیر !!
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی
بی آنکه باشی
و رفتی بی آنکه نباشی
براي ديدن چشمانت
براي لمس دستانت
براي با تو بودن
تا قيامت صبر خواهم کرد
فرقي نمي کند امروز باشد يا در فرداها
يقين در من موج مي زند که روزي با تو خواهم بود
حرفهاي زيادي داري
سکوت علامت چيست
نميدانم علامت رضايت است يا همان جواب ابلهان خاموشي است
معني جديدي به سکوت داده اي
سکوتت را ميفهمم
يعني انتظار
سـردش بــود...
.
دلـم رابرایش ســوزاندم...
.
گرمــش که شد...
.
باخاکســتــرش نوشت...
.
خـــداحافظ
چه حــرف بی ربـطیست
کــه مــرد گریـــه نمــــــی کنـد!
گاهــــی آنقدر بغـــــض داری ...
کــــه فقـــــط بایــد مــــرد باشــی
میروی؟؟
حرفی نیست یعنی حرفی نمانده
فقط ثانیه ای نه لحظه ای برگرد...
من روزی تمام تو بودم...
بی انصاف!!