وقــتــﮯ مـهـربـانـیــﭟ از دور
اینـﻖـدر نــزدیـــڪ اسـت
حس میــــڪـنــم
جــغــرافــیــا
یـــڪ 【 دروغ 】 تـاریـخـیـسـت . . .
گفتم که مرا دوست نداری گله ای نیست
بین من وعشق تو ولی فاصله ای نیست
گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن
گفتی که نه باید بروم حوصله ای نیست
پرواز عجب عادت خوبی است ولی حیف
تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست
گفتی که کمی فکر خود باشم آن وقت
جز عشق تو در خاطره من مشغله ای نیست
رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسود دل من مسأله ای نیست
چقـــــــــدر خوشحـال بود شیطـان
وقتـــــی سیبــــــــ را چیــــــدم
گمـــان می کـــــــــرد فریبــــــــــــ داده استــــــــ مـــــــــرا...
نمی دانستـــــــ تـــو پرسیــــده بـــودی؛
مــــــــرا بیشتـــــــــر دوســـــت داری یا مــــــــاندن در بهشــــت را...؟
درد یعنی....
اونیکه دوسش داری بشینه کنارت...
از اونیکه دوسش داره برات بگه...
می گویند عشق آنست که به او نرسی
و من می دانم چرا ...!
زیرا در روزگار من،
کسی نیست که زنانه عاشق شود
و مردانه بایستد...
او راحت از من گذشت
اگر خدا هم راحت از او بگذرد ،
قیامــت را مـــــــن به پا میکنم...!
فقط یه خواهش دارم . . !
یه روزی . . !
یه جایی . . !
بغل یه غریبه . . !
مسته مست . . !
تو صاحب ِ آرزویـــــم باشی کــه ...
دنبال “مخاطب خاص” نوشته هایم نباش !
ارزش “خاص بودن” را نداشت . . .
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور که دلت قرص شود که من هستم
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی